سفارش تبلیغ
صبا ویژن


کوچولو

 

      red_heart.jpg

             در جلسه ی امتحان عشق

             من مانده ام و یک برگه ی سفید !

             یک دنیا حرف ناگفتنی

             و یک بغل تنهایی و دلتنگی ...

             درد و دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود !

             و در این سکوت بغض آلود

             قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند !

             و برگ سفیدم

             عاشقانه قطره را به آغوش می کشد !

             عشق تو نوشتنی نیست ...

             در برگه ام ، کنار آن قطره

             یک قلب کوچک می کشم !

             وقت تمام است .

                                  برگه ها بالا .....


نوشته شده در یکشنبه 89/12/8ساعت 6:40 عصر توسط آریا روشنی نظرات ( ) | |

تقدیم به پسر دایی عزیزم:آریا روشنی

نویسنده:نوید چاری پور

شایدتاالان شصت وهفت تاورق پاره کردم نمیدونستم چی بایدبنویسم!

 

اماارام لبهام شعری ازفریدون مشیری روزمزمه کرد

 

وبی اختیارروی کاغذنوشتم:

 

که صبر.....

 

راه درازی به مرگ پیوسته است!

 

تودرارزوی بلندی ودست من کوتاه تودردست امیدی وپای من

 

خسته است!

 

همه وجودتومهراست وجان من محروم...چراغ چشم توسبزاست

 

وراه من بسته...

 

امروزدلم گرفته،ازچی؟نمیدونم!شایدشعرکمی ازدردروکم کنه امابازهم نمیدونم

 

پاییزرادوست دارم چون فصل ریزش باران است،عشق رادوست دارم چون دلیل

 

ریزش اشک است اماکاش دلیل دوست داشتن تورامیفهمیدم!

 

سلمان هراتی خیلی قشنگ گفته:

 

پیش ازتواب معنی دریاشدن نداشت

 

شب مانده وجرات فرداشدن نداشت

 

چون عقده ای به بغض فرورفته بودحرف عشق

 

این عقده تاهمیشه سرواشدن نداشت

 

امروزبه غیردلم،زندگیم هم گرفته،یعنی دل زنگیم هم پره....

 

انگارپایان همه چیزه،همه بامن قهرند،تنهام....این تنهایی سزای چیست؟

 

سزای عشق تویاسزای عشق توبه او؟!هرچی هست میدونم که دلم گرفته...

 

دوست دارم فریادبزنم  امانمیشه،کاش بودی وبانفس هات ارومم میکردی!

 

کاش بودی وباصلابت مردانه ات همراهی ام میکردی تاهمه چیزراثابت کنم

 

ای ای سفیداسمان خیال من...بی توچه بایدکرد؟کاش بودی واین همه

 

ظلمت راازمن دورمیکردی،کاش بودی وجلوی ظالم رابه من میگرفتی

 

ای که بارفتنت جزظلم درحق من هیچ نکردی...

 

فریدون میگه:من سکوت خویش راگم کرده ام

 

لاجرم دراین هیاهوگم شدم

 

من که خودافسانه می پرداختم

 

عاقبت افسانه مردم شدم.....

 

کاش تنهایی اصلانبود،کاش این روزگارنبود،کاش سرنوشت چیزدیگری بود

 

وکاش تقدیرمهربانتربود...ان وقت میشدخندید،میشددربادرقصید

 

حتی میشدگریست وذره ذره مثل شمع سوخت وبااین دنیا جنگید

 

توکجایی؟چرانیستی؟یادت رفته که من جزتوکسی روندارمگریه‌آور

 

فقط یه کلمه دیگه میتونم بگم:لعنت به این تنهایی......

 


نوشته شده در یکشنبه 89/12/8ساعت 6:37 عصر توسط آریا روشنی نظرات ( ) | |

<>var CC=0; var CommAr=[0];
?آیسان

دوشنبه 20/7/1388  ساعت 1:56 صبح

ماشین جدید آیسان







عکسهای اتومبیلهای عجیب(f1)


20 مهر 88 - 11:38






 


 

 





 


عجیبترین و جدیترین طراحیهای اتومبیل


 




نوشته شده در دوشنبه 88/7/20ساعت 2:49 عصر توسط آریا روشنی نظرات ( ) | |

متن نامه یک پسر ? ساله به دختر همسایه! Www.Nanjoon.Com


نوشته شده در دوشنبه 88/7/20ساعت 2:46 عصر توسط آریا روشنی نظرات ( ) | |

?- مردان خوب، زشت هستند.

?- مردان خوش قیافه، خوب نیستند.

?- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند.

?- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند.

?- مردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند.

?- مـردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند،

تصور می کنـنـد مـا بـه دنبال مال آنها هستیم.

?- مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند.

?- مردان خـوش قـیافه،که آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند،

تصور نمیکنند که ما به اندازه کافی زیبا هستیم.

?- مردانی که تصور می کـنـنـد مـا زیـبـا هستـیم، به جنس مخالف علاقمندند،

تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند.

??- مردانی که تا حدی خوش قیافه هستند، تاحـدی خـوب هستند، مقداری پول دارند

و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هسـتند،

و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند).

??- مردانی که هرگز قدم اول را برنمیرارند، زمانی که ما پیشقدم می شـویم،

اتوماتیک وار علاقه را در ما از بین میبرند


نوشته شده در یکشنبه 88/7/5ساعت 11:51 صبح توسط آریا روشنی نظرات ( ) | |

<      1   2   3      >

:قالبساز: :بهاربیست:

کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ